جدول جو
جدول جو

معنی رایگانی دادن - جستجوی لغت در جدول جو

رایگانی دادن(تَ شَ زَ دَ)
مفت دادن. مجانی دادن. بدون عوض بخشیدن. رایگان دادن:
هنر باید آنجا و جود و شجاعت
فلک مملکت کی دهدرایگانی.
دقیقی.
کسی رایگان خاک ندهد به کس
همی جود او زر دهد رایگانی.
عنصری.
تو این مملکت رایگانی ندادی
فلک کی دهد مملکت رایگانی.
امیرمعزی.
و رجوع به رایگان دادن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ زَ دَ)
مفت دادن. مجانی دادن. مفت و بی عوض دادن:
یکی مرد بر گرد لشکر بگشت
که یک تن مباد اندرین پهن دشت
که گوری فروشد ببازارگان
بدیشان دهند اینهمه رایگان.
فردوسی.
نداد آن سر پربها رایگان
همی تاخت تا آذرآبادگان.
فردوسی.
کسی رایگان خاک ندهد بکس
همی جود او زر دهد رایگان.
عنصری.
دینت مایه ست که گفتم ترا
مایه بباد از چه دهی رایگان.
ناصرخسرو.
احمد بن نصر گوید که بروزگار ما این ضیاع کوشک بمغان چنانست که برایگان میدهند و کسی نمی خواهد. (تاریخ بخارای نرشخی ص 38).
به هجو باز کنم کاسموی و روی سهیل
دهم بکفشگران رایگان به حکم حکیم.
سوزنی.
از جوی کس آب چون توان خواست
کآتش ندهند رایگانم.
خاقانی.
آبرویست کیمیای بزرگ
کیمیا رایگان نخواهد داد.
خاقانی.
مرا چشم درد است و گشنیز نیست
تو را توتیا رایگان میدهد.
خاقانی.
دست از جهان بدار و ازو پای بازکش
کآن رایگان بکافر تاتار میدهند.
نجم الدین دایه.
می ندهد او بجان گرانمایه بوسه ای
پنداشتی که بوسه چنین رایگان دهد.
عطار.
قدر جان زآن می ندانی ای فلان
که بدادت حق ببخشش رایگان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از رایگان دادن
تصویر رایگان دادن
مفت دادن، مجانی دادن
فرهنگ لغت هوشیار